کد مطلب:36549 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:164

در نقد انگیخته نباید به انگیزه ها توجه کرد











برای نقد آرای متفكران به علایق و امیال و انگیزه های آنان نمی توان رجوع كرد، بلكه در مقام داوری فقط باید به ادله و حجتهای آنان توجه نمود. به عبارت دیگر، به هیچ متفكری نمی توان گفت كه چون رای شما ناشی از فلان علایق و دلبستگی هاست، پس مردود و نامقبول است، رد یا قبول اندیشه ها در گرو بررسی ادله آنهاست و كنجكاوی در امیال و انگیزه های روانی متفكران ناصواب ترین راه بررسی اندیشه هاست، این همان چیزی است كه بدان خلط انگیزه و انگیخته می گوییم. گاهی انگیزه نیكوست اما انگیخته (یعنی محصول و نتیجه آن) ناصواب است و گاهی برعكس انگیزه ناصواب است اما انگیخته صواب و صحیح است. بدین ترتیب اخلاقا و منطقا از یكی به دیگری نمی توان پل زد. ما در برابر كسانی چون راسل كه معتقد بودند خداگرایی برآمده از جهل و ترس آدمیان است همین را می گوییم كه اگر چه جهل و ترس ممكن است انسانها را متوجه خدا كرده باشد اما این انگیزه ها هیچ ربطی به انگیخته ندارد، یعنی، در صحت این مدعا كه خدایی وجود دارد، خللی و تردیدی وارد نمی كند. تفاوت و انفصال منطقی انگیزه و انگیخته به همین معناست. اگر آدمیان به دلیل بیماری یا ترس از مرگ علم طب را بنا كرده باشند، علم طب، علم مذمومی نمی شود. انگیزه این علم، بیماری است و بیماری نیز امر نامطلوب و ناگواری است اما علم طب ناپسند و ناگوار نیست. شاید انگیزه ی بسیاری از مردم در انجام امور نیكو و عالی در جهان امور زشت و پست باشد، اما این انگیزه ها به علو، رفعت، زیبایی و مقبولیت انگیخته ها لطمه نمی زند. لقمان نیز ادب را از بی ادبان آموخت. و پاره ای از

[صفحه 69]

پادشاهان به انگیزه جاه طلبی و نام دوستی و ارضای شهوات، بناهای عالی و مساجد بزرگ و كتابخانه های مهم پدید آوردند. پس به خاطر انگیزه ها و علایق و دلبستگی های یك متفكر نمی توان اعمال یا اندیشه های او را زیر سوال برد و محكوم و مردود دانست ولی شخصیتش را می توان. اغراض هر كس نماینده ی شخصیت اوست و اغراض پلید فرزند شخصیت پلیدند. به همین سبب پیروی از كسی در مقام هدایت طلبی، ارتباط تام دارد با شخصیت آن كس و اغراض و اهوا و امیالش. لذا ناپاكان را نمی توان مقتدای خود قرار داد. و به گفته هایشان عمل كرد. ولی البته همچنان كه گفتیم حكم اقوال و آرا، چیز دیگر است.


صفحه 69.